سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
ومن چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار ایستاده ام
و همچنان به نرده های
ایستگاه رفته تکیه داده ام


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

ز دو دیده خون فشانم ، ز غــمت شب ِ جدایی
چــه کنم که هست اینها ، گـل ِ باغ ِ آشــــنایی

مــــژه‌ها و چشم یارم، به نظر چــــنان نـماید
که مـــیان سنبلــستان،  چَرَد آهــوی ِ ختــایی

سرِ برگ ِ گــل ندارم به چه رو روم به گــلشن
که شــــنیده‌ام ز گلها ، هـــمه بوی بی ‌وفـایی

به کدام مذهبست این؟ به کدام ملت‌است این؟
که کُشند عاشقی را،  که تو عاشـقم چرایی؟

به طواف کــعبه رفتم،  به حــرم رَهـَــم ندادند
که تو در بـرون چه کردی، که درون خانه آیی؟

به قـــمارخانه رفتم، هــــــمه پاکــــباز دیدم
چـو به صــومعه رســــیدم همه زاهد ریایی

در دیــر می‌زدم مــــــن، که نـــدا ز در درآمد
که درآ!  درآ عــــــراقی، که تو هم ازآن مــایی

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

درد عشقی کشیده‏ام که مپرس

 زهر هجری چشیده‏ام که مپرس‏

گشته‏ام در جهان و آخر کار

 دلبری برگزیده‏ام که مپرس‏

آن چنان در هوای خاک درش

 می‏رود آب دیده‏ام که مپرس‏

من به گوش خود از دهانش دوش 

سخنانی شنیده‏ام که مپرس‏

سوی من لب چه می‏گزی که مگوی 

لب لعلی گزیده‏ام که مپرس‏

بی‏تو در کلبه گدائی خویش 

رنجهائی کشیده‏ام که مپرس‏

همچو حافظ غریب در ره عشق 

به مقامی رسیده‏ام که مپرس‏

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی


من هر وقت آواز بنان را از رادیو یا تلویزیون می شنیدم ، منقلب میشدم و اشک می ریختم و روزی که به قزوین سفر می کردم، یک صفحه از صدای دلنشین او را با خود برداشتم تا یک تحریر او را تقلید کنم ، از تهران تا قزوین بیش از پنجاه بار آن را گذاشتم و سرانجام به اموختن آن توفیق نیافتم.از نور تا نوا- محمد رضا شجریان 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

عید آمد و آن ماه دل افروز نیامد **دل خون شد و آن یار جگر سوز نیامد

نوروز من ار عید برون آمدى از شهر **چونست که عید آمد و نوروز نیامد

مه مى طلبیدند و من دلشده را دوش **در دیده جز آن ماه دلافروز نیامد

آن ترک ختائی بچه آیا چه خطا دید **کامروز علی رغم بدآموز نیامد

خورشید چو رسمست که هر روز برآید **جانش هدف ناوک دلدوز نیامد

تا کشته نشد در غم سوداى تو خواجو **در معرکه‌ى عشق تو پیروز نیامد

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

شاید نقش شعبان استخونی یکی از ماندگارترین تیپ هایی باشه که تو سینما و سریالهای ایران نقش آفرینی شده و استاد محمد علی کشاورز انصافاً استادانه این نقش رو بازی کرد و تو فیلم مادر علی حاتمی هم این نقش رو کم و بیش تکرار کرد ،امیدوارم استاد همیشه در صحت و سلامت باشه .


ارسال شده در توسط ایمان همایی

می‌شنوم می‌شنوم آشناست
موسیقی چشم تو در گوش من
موج نگاه تو هم‌آواز ناز
ریخت چو مهتاب در آغوش من
می‌شنوم در نگه گرم توست
گم‌شده گلبانگ بهشت امید
این همه گشتم من و دلخواه من
درنگه گرم تو می‌آرمید
زمزمه‌ی شعر نگاه تو را
می‌شنوم با دل و جان آشناست
اشک زلال غزل حافظ است
نغمه‌ی مرغان بهشتی نواست
می‌شنوم در نگه گرم توست
نغمه‌ی آن شاهد رؤیا نشین
باز ز گلبانگ تو سر می‌کشد
شعله‌ی این آرزوی آتشین
موسقی چشم تو گویا‌تر است
از لب پرناله و آواز من
وه که تو هم گر بتوانی شنید
زین نگه نغمه‌سرا راز من


ارسال شده در توسط ایمان همایی

39 ساله که میگم و میشنوم سال نو مبارک الانم میگم سال نو مبارک ولی یکم فکر کنبم به این جمله زیبا,...سال نو مبارک چقدر نکته توش هست


ارسال شده در توسط ایمان همایی
<      1   2   3   4