سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

 

وقتی دل سودایی می رفت به بستان ها -- بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل -- تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آن ها

ای مهر تو در دل ها، وی مهر تو بر لب ها -- وی شور تو در سرها، وی سر تو در جان ها

تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم -- بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمان ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن -- کوته نظری باشد، رفتن به گلستان ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد -- باید که فروشوید دست از همه درمان ها

گر در طلبش رنجی، ما را برسد شاید -- چون عشق حرم باشد، سهلست بیابان ها

هر تیر که در کیشست، گر بر دل ریش آید -- ما نیز یکی باشیم از جمله قربان ها

هر کو نظری دارد، با یار کمان ابرو -- باید که سپر باشد، پیش همه پیکان ها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش -- می گویم و بعد از من گویند به دوران ها

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی