می چکد شبنم احساس قشنگ از قلمم
دل من میگوید
میشود در دل تلخی عسل ناب چشید
میشود زیبا دید
میشود زیبا خواند
میشود زیبا گفت
شرط آن است که زیبایی را
بنشانیم پس پنجرهی دیدهی خویش
وبگوییم به زاغ
گرچه رنگ تو سیاه
لیک پَرهای قشنگی داری
وبگوییم به بُلبُل
که نوایت زیباست
وبگوییم به پروانه نماد ایثار
گرمی عشق زسوز پَر توست
وبگوییم به نخل
راست قامت ، رُطَبَت شیرین است
وبگوییم به سَرو
روح آزادگی و آزادی
عُمرسبز تو دراز
ُصبحدم سوی گلستان برویم
شبنم ازچهرهی گل با لب خود پاک کنیم
نوش جان جُرعهای از خون دل تاک کنیم
در تماشای گل سوری باغ
دست افشان بشویم
در لب چشمه سپاریم تن خویش به آب
وبه مهتاب بگوییم بتاب
بَررُخ زُهره زدور
بوسهی عشق زنیم
شب یلدای دراز
فال حافظ گیریم
گره از گیسوی شب باز کنیم
وببینیم سِپیدی سَحر
بگشایم درو پنجره را
وبه هر رهگذری
کز سر کوچهی ما میگذرد
بفرستیم به لبخند دُرود
وبگوییم سلام
اتاق فرسوده است
آینده کدر شد
صورت من کو ؟
من با این صورت
عاشق شدم
امتحان دادم
قبول شدم
ساز شنیدم
دشنام دادم
دشنام شنیدم
گرسنه شدم
باران خوردم
سیر شدم
رنگ شناختم
رنگ باختم
سفید شدم
خوابیدم
بیدارشدم
مادرم را صدا کردم
تو را صدا کردم
جواب دادم
خواب رفتم
عینک زدم
سفر رفتم
غم داشتم
ماندم
امسال کار خوبی در حال انجام است،سال 90 بعنوان پنجاهمین سال فعالیت دوبلاژ در ایران همایشی برگزار و از 20 گوینده بزرگ تجلیل بعمل خواهد آمد خدا را شکر به فکر گویندگان افتادیم!
شتاب مکن
که ابر بر خانه ات ببارد
و عشق
در تکه ای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
سقوط می کند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف می کند
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد